هردم از این باغ ...
عرض شود که ما قبلا" در جایی دیگر هم فرموده بودیم که بیتوجّهی دولت و مسئولین طراز اوّل مملکت و عدم مهار خوی تمامیتخواه برادران و خواهران سوپر انسان پزشک، کار را به جاهای باریک میکشاند ... خب کشاند دیگر و دارد میکشاند کشاندنی!! حالا دیگر در شبکههای سراسری سیما هم از وزارتخانه مطبوع بهداشت و درمان ما به تجارتخانه یاد میکنند و دیر نشده که القاب تأسّفبار دیگری هم به آن اطلاق شود. در همین حواشی! مدیریت پزشکسالار بالاخره کار را به جایی رساند که رگ غیرت بخشی از جامعهی بیحظّ و بهرهی پرستاری هم تکانکی به خود داد. خبر آن را اینجا بخوانید. البتّه در شهرستانها وضع بدتر از تهران است و جامعهی پزشکی که رفتهرفته برای خود مافیای تمام عیاری شده و بعید نیست که سر مبارک ما را هم زیر آب کند و وبلاگستان را از طنّازیهای شیرین ما محروم نماید، ناجورتر و ناسورتر کارد را به استخوان رسانده است. منتهای مراتب پرستار شهرستانی بیپناهتر و بیزبانتر از آن است که لبی به اعتراض ترکند؛ چه این که اینجا انگزدن و بیآبرو کردن و درنهایت اخراج پرستار کاری است بس آسانتر! فیالمثل 21 ماه کارانهی ناقابل ما را در شهرستان پرداخت نکردهاند و سوت کسی هم درنمیآید! و باید خیلی خوشبحال باشند پرستاران بیمارستان امام تهران که فقط شش ماه کارانه نگرفته اند! امّا به هر حال همان شش ماه هم تأخیری زیاد و نابخشودنی است و مگر نه این که از امام رضا (ع) نقل کردهاند مزد کارگر را قبل از این که عرق او خشک شود پرداخت کنید. عرض میکنیم به خواهران و برادران ایمانی پزشک که شما که از ما در بیمارستانها، کارگری بیش نساختهاید و از آن بالای برج غرور و نخوت مبارک خود به چشمی بیش از یک حمّال به ما نگاه نمیکنید؛ دستکم پرداخت کارانهی ما را - همین شندرغازی را که در مقایسه با آن ارقام بلند بالای خود لطف فرموده و تعیین کردهاید - اینقدر به تأخیر نیندازید!
... و حرفهای حساب دیگری هم هست؛ خیلی حرفها، که کتابش را به خداوند بینا و عادل واگذار میکنیم!