پرستاران

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

پرستاری همدل و همزبان، رفیق خانه و خیابان، سرمایه‌ی اصلی بیمارستان، سوار بر پیکان، در محضر شریف ما می‌نالید از به تعویق افتادن اقساط چند و چندین ماهه‌ی خود، و نق و نوق و توپ و تشر بانک‌ها و این که، دو و اندی میلیون تومانِ ناقابل بابت بیست‌وچند ماه کارانه از بیمارستان طلبکار است و دریغ از یک پاپاسی سیاه:

 

طلب دارم از دولت و نیست پول

بدهکارم و زیر تیغم رفیق!

چه شد دولتا! پول کارانه کو؟

بده تا شود بیق، جیغم رفیق!!

 

فی‌الحال دلمان به حال او و خودِ بیچاره و الباقیِ همکاران سفیدپوش، امّا سیاه‌بختمان سوخت. جوشید چشمه‌ی طبعمان و فی‌البداهه سُرایش فرمودیم:

 

بهترین کارها پرستاری‌ست

دوستان! کار ما عجب کاری‌ست

هدیه‌ی ما به دیگران عشق است

عشقمان، مهربانی و یاری‌ست

سهم ما از تمام دنیا ... آه!

درد و اندوه و رنج و بیماری‌ست

حقّ ما را نمی‌دهند به ما

آفت ما، پزشک‌سالاری‌ست!

 

۷ نظر ۲۹ تیر ۹۰ ، ۰۳:۵۸
... یک پرستار

روح‌ا... داداشی ورزشکار شایسته و قویترین مرد جهان، قربانی چه شد؟ ماجرای باغ خمینی شهر اصفهان، تجاوز چند ده نفری به آن زن در گوشه‌ی دیگری ...؛ چند روز پیش شخص گدایی از من طلب پول کرد. به او گفتم: پیر که نیستی. هیکل آبادی هم که داری؛ غیرتت را بجنبان و به جای دراز کردن دست گدایی پیش این و آن برو کار کن نگو چیست کار؛ که سرمایه جاودانی است ...

بُراق شد و درآمد که پول نمی‌دهی  ...  زیادی نخور! گفتم: مؤدب باش! گفت: نباشم چه غلطی می‌خواهی بکنی؟ و دست کرد توی جیبش، یک چاقوی بزرگ درآورد و گفت: تیزی‌کِشت کنم یا گورت را گم می‌گنی؟ گفتم: زحمت نکش، گورم را گم می‌کنم. آمدم بروم که گفت: وایسا! وایسا! خالی کن اون جیب صاب مرده‌تو! ...

بدون قصد و غرض سیاه‌نمایی و سیاسی‌گویی – خدا نکند! - حق دارم از خودم، از شما و مهم‌تر، از مسئولین محترم سئوال کنم که واقعا" ما به کجا می‌رویم؟ این قدر کم‌گذشتی، کم حوصله‌گی، خودخواهی و از هم مهمتر خشونت، از کجا آمده توی اخلاق ما؟ چرا جان و مال و آبرو و حقوق دیگران این‌قدر برای ما کم اهمیت شده؟ آیا دانشجوی ما – عنصر به اصطلاح نخبه و فرهیخته و فرهنگی ما – صرفا" به این دلیل ساده، بدیهی، معمولی و قابل درک، که دختری حاضر به ازدواج با او نشده، باید او را با 37 ضربه چاقو، آن هم در روز روشن و در میان شهر به قتل برساند؟ اسید پاشی توی صورت و ...

در ایاب و ذهاب مردم در کوچه و خیابان، فقط یک روز، موارد نقض قانون و حقوق دیگران را روی کاغذ بیاورید تا ببینید چه سیاهه‌ی بلند بالایی می‌شود.

دکتر دماری عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در جایی و دکتر احمد جلیلی، رییس انجمن روانپزشکان ایران در جایی دیگر گفته‌اند: 34 - 33% مردم ایران دارای بیماری روانی هستند. عرض می‌کنیم 33% و 33% و 33%. دیگرآزاری و خشونت که دیگر در جامعه ما نهادینه شده است، خودبزرگ‌بینی، خودشیفتگی، افسردگی و توهّم، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی ...

آقایان مسئول و عزیزان! ما خودخواسته و به هر دلیل، در شرف تثبیت دو طبقه در جامعه‌ایم: دارا و ندار!

و همه بدبختی‌ها از همین‌جا ناشی می‌شود. آیا بابت این گندی که می‌رود بویش همه را خفه کرده، و سرانجام همه چیز را در خود غرق کند، فردای قیامت جوابگو نیستیم!؟

اهل افراطیم و تفریطیم ما

پیش خود، پیش خدا خیتیم ما!

خارجیم از حد و مرز اعتدال

لاجرم جمله در ِ پیتیم ما!

۵ نظر ۲۸ تیر ۹۰ ، ۰۸:۳۹
... یک پرستار
معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان رضوی، ویزیتوری - فروشندگی و منشی‌گری را به عنوان مشاغل خطرناک و آسیب‌زا برای زنان اعلام کرده است: اینجا  یک سئوال ساده این است که آیا سر و کله زدن با ویروس ایدز و هیاتیت و میکروب سل و خون آلوده و ... خطرناک‌تر است یا ارباب رجوعی که برای وقت گرفتن و یا فروختن چیزی به یک زن ویزیتور یا منشی یا فروشنده مراجعه می‌کنند. مسئولان لابد نمی‌دانند که مثلا" در اورژانس بیمارستان‌ها علاوه بر آدم‌های خوب و شریف، هزار جور آدم ناجور و منجمله آدم‌های کراکی و هروئینی و عرق خورده و هرزه و چاقوکش و ... با اوقاتی تلخ و آماده مشاجره وقت و بی‌وقت شرف حضور می‌یابند و پرستار زن بیچاره باید با این ها سر و کله بزند. . کتک خوردن و فحش‌های رکیک شنیدن و ...
دیگر چه باید باشد که نیست تا شغل پرستاری را به عنوان شغل سخت و زیان‌آور و خطرناک و آسیب‌پذیر معرفی کنید مسئولان محترم!؟
البته اگر شما انصاف داشتید شبکاری، فقط شبکاری کافی بود تا این حق را برای پرستاران قائل شوید. همین شب. شبی که شما در کنار همسران نازنینتان در کمال آرامش خر و پف می‌کنید و پرستار بیچاره با درد و ناله و بیماری و میکروب و استری زیاد و بی‌خوابی دست و پنجه نرم می‌کند.
۷ نظر ۲۷ تیر ۹۰ ، ۱۹:۴۸
... یک پرستار

 

جک برگزیده فستیوال بین المللی لطیفه‌های ریزه میزه! -  ایران 1390 

وزیر محترمه بهداشت و درمان: پزشکانِ زیرِمیزی بگیر، از کار اخراج می‌شوند!

۱ نظر ۲۷ تیر ۹۰ ، ۰۷:۵۰
... یک پرستار

محمود کریمی مداح خوبی است. من هم صدایش را دوست دارم. شعرهای خوبی برای اجرا انتخاب می‌کند و آن‌ها را در ملودی‌های زیبایی فرمت‌بندی می‌کند. شگردهای زیبایی هم در خوانش کارهایش به کار می‌برد. بله کریمی مداح خوبی است. اما کریمی تنها مداح خوب این مملکت نیست و صدا و سیما هم ملک شخصی کسی نیست؛ رسانه‌ای ملی است. مداحان خوب دیگری هم هستند که طرفداران زیادی در گوشه و کنار این کشور دارند و صدا و سیما مال آن‌ها هم هست. و نه تنها در تهران و از تهران، که مملکت فقط تهران نیست. تازه نیازی به فهم و درک زیادی ندارد که به نسبت جمعیت، تهرانی‌ها کمتر از شهرستانی‌ها مخاطب صدا و سیمای خودمان هستند و شاید به همین علت هم هست که صدا و سیما در برنامه‌سازی این قدر قوی زوم می‌کند روی تهران. بگذریم. حاج محمود مداح عزیز و خوبی است اما خود او هم حتما اذعان دارد که او همه نیست. خوب است و انصاف و جوانمردی است و بلکه وظیفه و تکلیف است که صدا و سیما دست کم در مداحی به صداهای دیگر هم تریبون بدهد و به سلیقه مخاطبان دیگر هم احترام بگذارد و او – حاج محمود کریمی – حتا اگر صدا و سیما کل سفره را برای او پهن کند؛ جایی فقط برای یک نفر را به خودش اختصاص دهد.

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۰ ، ۰۹:۰۵
... یک پرستار

داشتم فکر می‌کردم به این قانون ارتقای بهره‌وری و این که چرا این قدر دولت در اجرای آن دست دست می‌کند. آدم می‌ماند توی این که دولت در اجرای پاره‌ای قوانین و احقاقا برخی حقوق چقدر زرنگ و به روز است و آن وقت موقع احقاق پاره‌ای حقوق دیگر از جمله همین حق و حقوق جماعت پرستار خواب خواب است.

بدبختی این جاست که کسی را که خودش را به خواب زده به هیچ عنوان هم نمی‌شود بیدار کرد!

۱ نظر ۲۶ تیر ۹۰ ، ۰۴:۲۷
... یک پرستار

اولین باری که چشم مبارکمان به جمال آرم سازمان متبوع و محترممان روشن شد، بی‌اختیار نگاه مبارکمان رفت روی آن زوج شرعی یا غیرشرعی ِ خوشبختی که با حالتی کاملا" استثنایی در کف دست‌های شاید دعا! جا خوش کرده‌اند وسط آن. ماهواره‌اش صاف صاف گرفت چشم نازنینمان را. نه این که ما غرض یا مرضی داشته باشیم، نه! طرح خیلی گیرایی داشت! با خود شریفمان عرض فرمودیم که طرّاح این نماد را باید طلا بگیریم که این طور عالی، عشق و محبت و چیزهای دیگر!! را آن‌هم در یک چهارگوش (که از نظر استتیک فرم ناقابلی است)  و تازه یک چهارگوش لت‌وپار و ناساز، به منصّه ظهور رسانده؛ الحق این پیکاسوی خوش‌ذوق کاری کرده کارستان!

داشتیم آسمان و ریسمان می‌فرمودیم که عیال محترمه زد توی برجکمان که « پاشو، پاشو شیفتت داره دیر می‌شه‌ها!»

۱ نظر ۰۸ تیر ۹۰ ، ۱۳:۳۰
... یک پرستار