لیلیجان!
خوانندهی محترمی به نام لیلی ذیل پست «مترون کیست. چیست؟» پیامی گذاشته بود که همان جا پاسخ کوتاهی برای آن گذاشتم. امّا از آن جا که احتمال آن میرفت که دیگر به کامنتهای آن پست برنگردد و آن پاسخ را نبیند، عین دیدگاه و پاسخ خود را در این جا مجددا" میآورم. خانم لیلی عزیز نوشتهاند:
«راستش من گذرم اتفاقی به وبلاگ شما افتاد. این مطلب رو که خوندم یه ذره یه جوری شدم. آخه میدونین من مادرم پرستار بود و 9 سال آخر کارش رو هم مترون. مترون یکی از بزرگترین و شلوغ ترین بیمارستان های همین تهران خودمون. برای من که 32 سال شاهد کار صادقانه اش بودم و به عینه دیدم که توی جنگ و ... چه جوری خدمت کرد یه ذره خوندن مطلب شما سخت اومد. چه توی دورانی که پرستار به قول خودش جونیور بود و بعد سینیور شد و سوپروایزر و مترون تنها دغدغهاش بیماراش بودن و بس. من شاهد بودم که به خاطر همکاراش چقدر جلو پزشکها وایمیستاد و از اون طرف هم دیدم که پرستاری رو که با بیخیالی تمام سرم بمبه شده بچه رو توی آی سی یو تغویض نکرده بود از کار بیکار کردو هر قدر همون پرشکایی که شما میگی پا در میونی کردن و آخر سر تهدید، به خاطر حق بیمار کوتاه نیومد. چقدر خوب بود اگه همه رو به یه چوب نرونیم.
متاسفانه ما ایرونیها عادت داریم تا وقتی زیر دستیم بد بالا دستیها رو بگیم و بدشون رو ببینیم و وقتی بالا دستی شدیم زیر دستها رو یادمون بره!»
پاسخ بنده این است که لیلی عزیز! اوّل این که این حرف آخر شما، خود دلیلی در تأیید مدّعای من در پست «مترون کیست، چیست؟» است. بعد هم، من در بالای آن پست نوشتهام قریب به اتفاق! این یعنی تعداد کمی هم هستند از مترونها که از جامعهی پرستاری و حقوق آن در مقابل نظام پزشکسالار دفاع کرده و اصولا" مسئولان منصفی هستند و البتّه چوب آن را هم میخورند؛ اما فقط اندکی، و در این جا مشت نمونه خروار نیست البتّه! و از طرف دیگر منکر این نیستم که اندکی از پرستاران هم هستند که با عرض تأسّف، به وظایف خود در مقابل بیمار خوب عمل نمیکنند و یا اصولا" بد عمل میکنند و در این جا هم البتّه مشت نمونهی خروار نیست!
بعد هم لیلی عزیز! برای من خیلی جالب است که یک مترون، آن طور که از صحبت تو بر میآید بتواند خیلی وقتها جلوی پزشکان بایستد و آن وقت بگذارند باز توی پست خودش بماند و کار کند. در این سیستم متأسّفانه همین که ببینند کسی ریگ زیر دندان است او را ابتدا غیرمستقیم و بعد مستقیم تهدید میکنند که با آنها راه بیاید و اگر نیامد فورا" او را کلّهپا کرده، یک مترسکِ دست به سینه به جای او مینشانند! این یک ادّعای شخصی نیست؛ من هم مثل هر پرستار دیگری همکلاسیها و هم دانشگاهیهای زیادی دارم که در گوشه و کنار این کشور دارند کار میکنند و ما (به طور کلّی پرستاران) بواسطهی روابط دوستانهای که با هم داریم، اغلب از وضعیت پرستاری و مسائل بیمارستانها در کل کشور کم و بیش مطّلع هستیم.
نوشتهای: راستی چرا شما پرستارها اینقدر با دکترها مشکل دارین؟ پستهای وبلاگ مرا یا نخواندهای و یا خوب نخواندهای و الّا جواب سئوال تو در آنها به طور روشن وجود دارد و همه چیز برمیگردد به حق و حقوق؛ که هر کسی وظیفه دارد برای گرفتن آن خودش را به هر دری بزند!
لیلیجان من دست مترونهایی مثل مادرت را میبوسم!
.