پاسخ به یک نظر
خانم وجیهه وطنخواه، عضو محترم نظام پرستاری خرمشهر، پیامی گذاشتهاند ذیل مطلب قبلی و در رابطه با پست «از کرامات شیخ ما» که پاسخ ایشان را در پایان آن کامنت گذاشتم. البتّه نه برای ایشان، چون فرمودهاند که دیگر باز نمیگردند تا پاسخ مرا بخوانند!! و من این پاسخ را گذاشتهام برای مطالعهی دیگران. امّا در آنجا تمام جواب من درج نشد و مجبور شدم آن را و عین دیدگاه ایشان را در این پست بیاورم. ایشان فرمودهاند:
سلام. من اولین بارره که گذرم به اینجا خورد و احتمالا دیگه هم بر نمیگردم که حتی جوابتونو بخونم.
چرا اینقدر منفی؟ما طی 8 سال گذشته به دستاوردای زیادی با سازمان نظام پرستاری رسیدیم بی انصافیه که چشم بروی همشون ببندیم و یا در باره میرزا بیگی اینطور انتقاد کنیم قبول دارم انتقاد خوبه و سازنده ولی این نوشته های شما بشتر به غرض ورزی میمونه تا انتقاد .همیشه یک نفر باید بپا خیزد... فراموش نکنیم اون یک نفر در حیطه نظام میرزابیگی بوده و بس.
اگر به حرف زدن باشه که مادربزرگ منم خوب بلده یه جا بشینه و فقظ و فقظ غر بزنه که اینکارتون غلطه یا بلد نیستید کار کنید و ....اگه مرد کارید و قادر به انجام کار بهتر بسم الله وگر نه شمارو بخدا به اونایی که دارند تلاش میکنند انرزی منفی ندید و بگذارید کارشونو بکنند.
با زبانی حتّیالمقدور بدون مطایبه و طنز، به ایشان عرض میکنیم که:
خواهرم! اوّل این که در پیام کوتاه خود، دست کم سه غلط املایی دارید و نمرهی شما با ارفاق میشود هفده! کاش شما که اینقدر مرد و کار بلد هستید، نمرهی بهتری میگرفتید تا ما معنای دقیق کار بلدی را بفهمیم! گر چه هفده، نمرهی بدی هم نیست برای شما، بگذریم... اصولا" ما ایرانیها استحقاق آن را داشته باشیم یا نه، عادت داریم همیشه بهبه و چهچه بشنویم و طعم انتقاد، کمی تا قسمتی برایمان مثل زهر هلاهل است؛ به ویژه اگر با چاشنی طنز باشد. بعد هم این که، فردی مثل آقای میرزابیگی در طول هشت سال (مدّت کمی نیست و در یک همچین بازهی زمانی میشود چندین کیلوگرم اورانیوم را غنی کرد!) تصدّی ریاست سازمان بالاخره باید کارهای مثبتی هم در کارنامه داشته باشد و نمیشود که کارنامهاش سفید سفید یا سیاه سیاه باشد که؟ و ما هم بیانصاف نیستیم و بابت این خدمات و زحمات از ایشان متشکّر و ممنون هستیم؛ گرچه کار بامزد، بیمنّت باید باشد اصولا". همینجا هم با فریاد رسا اعلام میکنیم که ما با هیچ کسی از جمله ایشان هیچ مشکل و به تعبیر شما غرضورزی نداریم و دوستشان هم داریم؛ امّا نباید دوستی و انصاف مانع از این بشود که آدم در مقابل ضعفها و کاستیها و رفتارهای غلط و احیانا" بد ساکت بماند. فردی مثل ایشان در یک همچین جایگاهی باید در موضعگیریهای خود دقّت و مواظبت بیشتری بکند و اگر مرهمی بر زخمی نمیشود باری ... نمک هم بر زخم نباشد و نپاشد. بعدتر هم، خانم عزیز! اگر میدان را باز بگذارند برای کار، بعید هم نیست که مادربزرگ شما و امثال ما از ایشان بهتر کار نکنیم، هرچند نشیمنگاه محترم ما میانهای با صندلی چرخان ندارد. و باز بعدتر این که، چشم! ما به احترام شما هم که شده، حتما" و به طور قطع و با شدّت هر چه تمامتر، فراموش نخواهیم کرد که آن یک نفری که در حیطهی نظام بپاخاسته فقط و فقط آقای میرزابیگی بوده و بس!
در یک کامنت دیگر که متأسّفانه من به اشتباه آن را حذف کردم، عینا" فرمودهاید: ما فقط خوب بلدیم حرف بزنیم. اگر میخواهید درباره راه رفتن کسی قضاوت کنید کمی با کفشهای او راه بروید. همکار گرامی! ما و پا کردن در کفش دیگران؟! استغفرالله! ما کفشهای خودمان هم از پایمان زیاد است! تازه، این کفشهایی که شما میفرمایید از زیادی کار و بار، مگر صاحباش آن را از پا درمیآورد که کسی آن را امتحان کند!؟ و از این حرفها گذشته، عرض کردیم قبلا" که نشیمنگاه ما ...
و در آخر این که خانم عزیز! شما و دوستانتان در نشریّهی خود و وبسایت و وبلاگهای زنجیرهای سازمان، به اندازهی کافی از خود و خدمات خود تعریف و تمجید میکنید و قرار نیست که نقاط ضعفتان لاپوشانی شود؛ خواهش میکنیم که لطف بفرمایید و این یکی دو روزنهای را که برای هواخوری ایجاد شده، تحمّل بفرمایید و اگر واقعا" این دو کلمه حرف حساب این قدر شما را به هم میریزد، ما راضی به ناراحتی شما نبوده و منبعد در کسوت یک پاچهخوار تمام عیار، قربان صدقهی شما خواهیم رفت. اصلا" برای این که ما انرژی منفی از خود صادر نفرماییم، اگر امر بفرمایید ما چاک دهانمان را میبندیم و خفه میشویم؛ ها! چه میفرمایید؟
.