مادر بودن مصیبت! معلّم بودن باقلوا!
الیسا - خواهر کوچکم - کلاس سوّم ابتدایی است. کار هر روز خانم معلم آنها این است:
+ به ماماناتون بگین از درس فلان بهتون املاء بگن، بعد خودشون تصحیح کنن و بیارین. وای به حالتون اگه غلطی رو پاک کرده، و اون رو تصحیح کرده باشین!!
+ از ماماناتون بخواین 20 سئوال ریاضی براتون بنویسن و اونا رو جواب بدین و ازشون بخواین تصحیح کنن و بیارین و ... وای به حالتون اگه جواب غلطی رو پاک کرده باشین و دوباره جواب درست رو نوشته باشین!
+ با کمک ماماناتون یه تحقیق دربارهی لاکپشت و یا ... بنویسین و بیارین!
+ از ماماناتون بخواین جدول ضرب 5 و 6 رو با عدس روی برگ آ چهار بچسبونن و بیارین!
+ از ماماناتون بخواین ...
بیچاره مامان، همهی وقتش رو صرف الیسا میکنه! من نمیفهمم پس خانم معلّم کارش چیه و برای چی حقوق میگیره؟ هی میگم برم و حالیش کنم آزار کیلو چنده؛ مامان میگه نه! اون وقت لج میکنه و تلافیش رو سر الیسا در میآره!! آخه این دیگه چه جور نظام آموزشیه ؟!؟!