سبد کارا !
هر ساله، در اسفندماه، دولت خدمتگزار از طریق رسانههای ملّی و غیرملّی – هُوَا" جنجالا! - به سمع و نظر شنوندگان و بینندگان عزیز میرساند که سبد کالایی برای کارمندان عزیز خود تدارک دیده و خوشبهحال باشند این جماعت که در این سبد، برنج و روغن و قند و کالاهای اساسی دیگر خوابانیده فراوان، و کارمندان محترم و محترمه بگیرند و بلُمبانند و بگویند شکر هزار مرتبه، آن که را باید!
و شاید که نه، حتم اندر حتم جماعت غیر کارمند را برمیانگیزانند که: «خوش به حال کارمندان! و ... کاش ما هم کارمند بودیم، و ... همین است دیگر! وقتی دولت اینقدر به این کارمند جماعت میرسد، باید هم از سرِ سیری و سنگینی، حالِ رسیدگی به کار ارباب رجوع را نداشته باشند، و ... حیف از این مواهبِ طیّب و طاهری که در خیک این جماعت میریزد دولت! و یا ... اگر آن را خوراک سگ میکرد... »
از آنجا که از این سبد (سبد کالا) اینجانب ما، مشت نمونهی خروارِ کارمندانِ خوشبحال دولت، هر ساله فقط اسمِ دلآبکنِ آن را میشنویم، آنهم از رسانههای ملّی، روزنامهجات کاغدی و غیرکاغذی و رنگیننامههای دو پا، بر آن شدیم که به پاس منّتی که بر گردن ما سوار میکند، نامی جدید و درخور برای آن اختراع نموده و به فرهنگستان زبان و ادب عارسی (ببخشید، فارسی!) پیشنهاد فرماییم، بلکه حقّ مطلب ادا شود، و لذا فیالبداهه افاضه فرمودیم: زین پس نگوییم سبد کالا؛ بگوییم سبد کارا! چه این که این سبدِ محترم، در تشویش اذهان عمومی (کارمند و غیر کارمند) و بار کردن حسرت بر دل ایشان و فربه کردن فریب در جامعهی اسلامی بسیار کاراست!